- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
- سایت قرآنی تنـــــزیل
- سایت مقام معظم رهبری
- سایت آیت الله مکارم شیرازی
- سایت آیت الله نوری همدانی
- سایت آیت الله فاضل لنکرانی
- سایت آیت الله سیستانی
مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلام الله علیها
وقتی هوای روضۀ ما باز مادری است حال و هوای گریۀ ما جور دیگری است وقـتـی کـه مـادر هـمـۀ مـاست فـاطـمـه حسّی که بین ماست، همانا برادری است مداح و روضه خوان و سخنران و چای ریز کارِ تمام ما درِ این خـانه نـوکری است شاهان روزگار به ما غـبطه میخورند این نوکری خودش به خدا عین سروری است این اشک ها نـشان دل بی قـرار مـاست عالم بداند اینکه دل شیعه مـادری است زهراست آن که وصف شکوهش نگفتنی است زهراست آنکه شأنِ مقامش پیمبری است زهـراست آن که اُمِّ ابیـهـای احـمد است زهراست مادر همۀ ما، چه مادری است زهراست آن که شیعه به او کرده اقـتدا از لطف فاطمه است، اگر شیعه حیدری است زهراست آنکه در ره حـیدر خـمیده شد بگـذاشت سر به پای ولایت؛ شهیده شد
: امتیاز
|
مدح و مناجات با حضرت زهرا سلام الله علیها
سلک عشاق، غیر خلوت نیست خلوت ماست روضه، جلوت نیست ما هـمیـن جـا تـوجّـه محـضیـم احتیاجى به کنج عـزلت نیست هـمـه هــسـتـنـد، انـبـیـا حـتــى مجـلس آفـتـاب خـلـوت نـیست لحظهاى اشک، لحظهاى شکریم نعـمتى قـدّ شکـر نعـمت نیست ما هـمـه قـنـبـریم، یک نـفـریـم جمع ما وحدت است، کثرت نیست گریهاى جمع کن که باید رفت وقت خیلى کم است، فرصت نیست دل به صحرا زدن تلاش من است این جهان جاى استراحت نیست آه و افـسوس میخورد هر شب آنکه سفـره نشین هـیأت نیست عـلت رحمت خـدا گـریـه ست هرکجا گریه نیست، رحمت نیست هر که نـاراحت از فـراق نشد در لـیـالـى قـبـر راحت نیـست خـون دل جاى خـون تن دادیم شأن گریه کم از شهادت نیست رنـج نابـرده گـنجـمـان بخـشید لطف زهرا به شرط خدمت نیست در عـبــادت عـبـودیـت بــایــد طاعتى بهتر از اطاعت نیست ما تو را بیـن خـواب هم دیـدیم خواب عشاق خواب غفلت نیست جنّت آنجـاست که شما هـستـید جـنّـت بى شـما که جنّت نیست همه سـرمـایه دار حُـبّ تـوأیـم گـنـجـى انـدازۀ محـبـت نیـست عـزّت بـیتـو را نمیخـواهـیم عـزّت بیتـو غـیر ذلّـت نیست حرف تو حجت است و غیر از تو هیچ کس بر ائمه حجّت نیست تـو اگـر خـانـه دار این بـیـتـى خـانه دارى کم از نبوّت نیست
: امتیاز
|
مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلام الله علیها
فقط نه اینکه تو از انبیاء سری زهرا که با عـلـی و پـیـمبـر بـرابری زهـرا تو اُمّ احمد و کلثوم و زینب و حسنین اصالـتاً به امـامـان تـو مـادری زهـرا بزرگ لفظ حـقیریست در بزرگی تان ظـهـور و مـظـهـر الله اکـبـری زهـرا صحـیفۀ تو که شد کاتـبـش امیـر کلام گـواست مثـل پیـمبـر پـیمبـری زهـرا قسم به لیلة الاسـری تو لیـلة الـقـدری قسم به چشمۀ زمزم تو کوثـری زهرا تو کـیـستی که شبـی در قـبـیـلۀ کـفـار به نـور چـادرت اسـلام پروری زهرا زمان فتنه که دستان مرتضی بسته است تو ذوالفـقار سخنگوی حـیدری زهـرا تو یک تنه، همهای در مصاف با دشمن تو کـفـو شیـر خـدایی، دلاوری زهـرا درست آخـر دنیاست، اول حـشر است اگر که دست به معجـر بیاوری زهرا
: امتیاز
|
مدح و مرثیه حضرت زینب سلام الله علیها
تا شما هستی نبی دلدار میخواهد چه کار مرتضی با بودن تو یار میخواهد چه کار مثل کوهی پشت مولا هستی و با این وجود تـیغ بُـرّان حـیدر کـرّار میخواهد چه کار تو خودت توحیدی و با بودنت روی زمین نص قرآن راوی اسرار میخواهد چه کار سازههای نُه فلک از رشتههای چادرت بعد تو این نُه فلک معمار میخواهد چه کار در وجود تو خلاصه کرده هر چه داشته سرالاسرار شما گـفـتار میخواهد چه کار اُمّ عـیسی شد کـنـیز خـانـۀ تو زان سبب منبعی از نور شد، انوار میخواهد چه کار دار؛ ارزانیِّ آن خـرما فـروش رستگـار کُشتۀ عشق تو چوب دار میخواهد چه کار در کـنار مرتضی جنّت بـنا کـردی ولی گرمی جنّت سرایت نار میخواهد چه کار
: امتیاز
|
مدح حضرت زهرا سلام الله علیها
بی نام تو زهـرا گـره ای واشدنی نیست هرگز نفـسی بی تو مسیحا شدنی نیست بوسیدن دستان تو معـراج رسـول است فـرزنـد کـسـی اُمّ ابـیـهـا شـدنـی نیـست سلـمان که مسلـمان شدۀ دست نـبی بود فهـمید که بی مهـر تو مـنّـا شدنی نیست خورشید زیادی ست به هر جا که تو باشی مانند تو هر زهره که زهرا شدنی نیست از چشم تو تا عرش خدا فاصله ای نیست بی عطر تو فردوس فریبا شدنی نیست بـایـد کـه خــدا بـر قـلـمـم واژه گــذارد چون جملۀ هم شأن تو پیدا شدنی نیست تو منحـصراً بـانـی این چـرخ کـبـودی در خلقت ما نقش تو حاشا شدنی نیست
: امتیاز
|
مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلام الله علیها
وصف تو چنان است، که انشا شدنی نیست هر چند نوشتـیم، به مـولا شـدنی نیست مدح تو به قرآن مجید است، «به قرآن» با شعر و غزل، وصف تو املا شدنی نیست من «وحده ضمیرم» صفتم «هیچ وَ پوچ»است این وحدۀ «من» جز درِ تو «ما» شدنی نیست ظرف دل من کوچک و عشق تو بزرگ است ظرفیت این عشق، به دل، جا شدنی نیست دل مــــردۀ آلــــودۀ افــتـــاده ز پـــا را غیر از نفس هوی تو احیا شدنی نیست تعـظـیـم کـنم رو به ضریح ملکـوتی ت جز خـانۀ تو گـردن من تا شدنی نیست هرگـز تو نـگـفـتی به گـدای حـرم خود این حاجت تو سخت بود، یا شدنی نیست هر کس که تو ردّش بکنی، زشت ترین است آنقـدر شود زشت، که زیبا شدنی نیست هر کس که بخواهـد بـشود شیعۀ حـیـدر بی مرحمت حضرت زهرا، شدنی نیست شیـرینی عـشق تو بود شهـدِ عـسلگـون تـلـخـیِّ بـدون تو، مـربّـا شـدنـی نیـست ما شهره به دیوانگی و عشق و جنونیم ماهیت این عشق، که حاشا شدنی نیست مَن ماتَ عَـلی حُبّ عـلی، مـاتَ شَهـیدا بی تو بخـدا لفـظ « شَهـیدا» شدنی نیست بـاد نـفـس تــیـغ تـو بـر هـر کـه وزیـده تا روز قـیـامـت بـخـدا پـا شـدنی نیست
: امتیاز
|
مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلام الله علیها
همه خوبانِ جهان عبد و غلامت زهرا همه عـالـم شده دلبسته و رامت زهرا هرکه دارد به جهان رتبهای و منزلتی میخورَد غبطه بر آن اوجِ مقامت زهرا بیعلی خلق نمیشد نبی و بیتو علی لوح و کرسی و قلم خورده به نامت زهرا هرکه دارد به دلش ذرّهای از مهرِ تو را داده جایش به جنان حق زِ کرامت زهرا کوثرِ جانِ نبی...دختر و هم مـادرِ او زوجه و حامی و هم مامِ امامت زهرا نخی از چادر تو هر دو جهان ما را بَس ای امـیـد دو سـرا شـافـعِ امت زهــرا ردِّ پا بـر بدنت آتـش و سیـلی مسمـار همه شد سهم تو در پـای امامت زهرا
: امتیاز
|
مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلام الله علیها
می نـشینم وسط روضۀ روح افـزایت تا کـمی یاد کـنـم از مـحـن عـظمـایت اولـیـن آرزویـم هـسـت بـمــیـرم زیـر پـرچـم مشـکی یا فـاطـمة الـزهـرایت می رود فکر بهشت از سر آن عاشق که گریه ها کرده و دارد به سرش سودایت تو همان دخـتر پیغـمبر رحمت هستی که به نـفـرین کسی وا نشده لب هایت مهر تو فیض عظیمی است که روی منبر سـال ها کرد سفـارش به هـمه بابـایت اهل یثرب همه دیدند که هر روز سه بار بر عـلی نـورفـشـانی بکـنـد سیـمـایت بارها دید عـلـی حـال تو را بین نـماز بـارها دیـد ورم کـرده سـراسـر پـایت حاضری جـان بـدهـی زیر لگـدها اما دست بسته، سوی مسجد نرود مولایت بعد تو، هم سخن چاه شود در دل شب شوهر خـسته دل غـم زده و تـنهـایـت
: امتیاز
|
مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلام الله علیها
نبوّت ناتمام است و علی تنهاست بیزهرا ولایت کشتی گم گشته در دریاست بیزهرا به قدر قدر و کوثر میخورم سوگند نزد حق که قدر قدر و کوثر هر دو ناپیداست بیزهرا محمد جان جان عالم و زهرا بود جانش از آن میگفت ای جان پدر بادا به قربانش تو زهرایی تو زهرای محمد پروری زهرا رسول الله را هم دختری، هم مادری زهرا سلام الله ای جان محمد، بر تن و جانت که پیغمبر کند تعظیم و بوسد همچون قرآنت تو مام یازده عیسای عیسی آفرین استی تو سرتا پا تـمام رحـمة لـلعـالـمین استی قیامت روز قدر و اقتدار توست یا زهرا عذاب و عفو هم در اختیار توست یا زهرا تو در بیت ولایت شمع سوزان علی بودی تو جانان محمد بودی و جان علی بودی شگفتا اهل دوزخ باغ رضوان را زدند آتش شیاطین بیت ذات حیِّ سبحان را زدند آتش خدای من بهشت و شعلههای نار یعنی چه؟ خطا کاران و بیت عصمت دادار یعنی چه؟ تو طوبای علی بودی، چرا بشکست پهلویت تو مرآت خدا بودی، چرا شد نیلگون رویت تو در راه امیرالمومنین خود را فدا کردی تو با ایثار جان حق ولایت را ادا کردی سلام ما به سوز و گریه و تاب و تبت مادر سلام مرغ شب بر ذکر یا رب، یا ربت مادر
: امتیاز
|
مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلام الله علیها
تـمام عـمـر ز داغـت گـریـستم زهـرا خدا گواست که با گریه زیـستم زهـرا به انزوای غـریبانۀ عـلی شب و روز چو شمع سوخته جانی گـریستم زهرا توئی که عزّت و نامی مرا عطا کردی وگـرنه بـی تو ندانم که کـیستـم زهـرا نه عاشقم که بگویم مدینه عشق من است نه رهروم به طریق تو چـیستم زهـرا ز پـا فکـنده مرا بار معـصیت امروز چگـونه پیـش تو فـردا بـایـستـم زهـرا قـبول میکنی اکـنون بخـوانمت مـادر اگرچه آنچه که خواهی تو نیستم زهرا بگیر دست وفـائی خسته را در حـشر که بر حسین تو عمری گریستم زهرا
: امتیاز
|
مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلام الله علیها
کیست آن نور که شد آینه گردان، ماهش یازده صورت منـظـوم خـدا هـمـراهش سورهای بود که از سوی خـدا نازل شد آسـمـان گـم شـده در نـقـطـۀ بـسم الله ش محکماتی ست بر آیات خـدا تـشبـیـهـش عادیاتی ست که شد فتح و ظفر اشباهش علی آن دَهـر و دُخـان واقـعـۀ هـورایی هـدیـهای بود به زهـرا و رسـول الله ش با ترک خـوردگی کعـبـه مُعـیّـن گـردید که خـداوند از اوّل شده خاطر خـواهش حَبّذا خانه که شد حضرت زهـرا جانش حَـبّذا خـانه که شد ساقـی کـوثـر شاهش شرح «یوفونَ...»و تفسیر«کِسا» در شأنش سـورۀ کـوثـر و آیـاتِ کـم و کـوتـاهـش غربت فـاطمه از چـادر خـاکی پیداست لـرزه افـتاده چنان عـرش خـدا از آهش فاطمه بغض علی بود و شکست اندر چاه فـاطـمـه جـان عـلـی بود و دل آگـاهـش یک نفـر مانده که تفـسیر کند دردش را یک نفر مانده که سر باز کند از چاهش
: امتیاز
|
مدح و مناجات با حضرت زهرا سلام الله علیها
دو چشم رازو نیازت همیشه در سحرند ستاره های سحر از تو آبـرو بخرند بنام رازق نان و رطب: ملائکه هم نشسته اند که از سفـرۀ تو نان ببرند دعای خیر تو پشت تمام انسانهاست کبوتران دعایت هـمیشه در سفـرند بگو که در برِ تو آیـنه عـلـم نکـنـند تـمام آیـنـه ها در بَـرِ تو بـی هـنـرند چگونه مردم دنیا تو را که می تابی از آسمان بکشند و به کنج خانه برند نه! شک نکن! که برای شکستن یاست میان شعـلۀ در با غـلاف منـتظـرند
: امتیاز
|
مدح حضرت زهرا سلام الله علیها
هستی بـنا شد از ازل تنها برای فـاطمه جـان تمام شیعـیـان گردد فـدای فـاطـمه زهرا بماند فضهاش حاجات ما را میدهد باب شفاعت شد به پا اصلا برای فاطمه چرخ فلک در چرخش از چرخیدن تسبیح او انس و ملک محتاج بر خاک عبای فاطمه در مجلسش شور و نوا تا عرش اعلی میرود دارُالـشفـای ما بُـوَد بیـتُ العـزای فاطمه روز تولد نذر او کرده مرا چون مادرم در هر مکان با هر زبان گویم ثنای فاطمه در بین قبرم تا ملک این سینه را بو میکند گوید که صاحب دارد و باشد گدای فاطمه سِلـمٌ لِمن سالَـمَکم، حَـربٌ لِـمن حارَبَکم مبنای حُبّ و بغض من باشد ولای فاطمه از چرخش دستاس او روزیِّ به ما هم میرسد رزق زمین و آسمان هست از عطای فاطمه صحرای محشر هرکسی تحت لوایی میرود مـأمن برای انـبـیـا بـاشد لـوای فـاطـمـه
: امتیاز
|
مدح حضرت زهرا سلام الله علیها
زهرا ست دختری كه پدر را چو مادر ست زهراست سورهای كه مُسمّا به كوثر ست زهراست بضعهای كه رضایش رضای حق از خـشم او خـدای مـدبِّـر مكـدّر سـت پیغمبری مگر به دوتا معجز آوری ست؟! او نیز فضّهاش به خدا معجز آور ست هـمتا نداشـت فـاطـمـه، یـا ایّهـا الأنـام كفوش به عالمین فقط شخص حیدر ست افسـوس در تهاجم طوفان غـم شكست آن سینهای كه مخزن اسرار داور ست دیـروز جـمع سـالم بیـت نـبـوّت و ... امروز جمع سرخ و كبودِ مكسَّر ست دنـیـا نـداشت حـوصـلـۀ فـهـم شـأن او درك مقام واقعیاش روز محشر ست
: امتیاز
|
مدح حضرت زهرا سلام الله علیها
گر علی دل، قرار او زهراست ور علی گل، بهار او زهراست او که خود فخر خلقت است به حق مـایـۀ افــتـخـار او زهـراسـت جـلـوهگـاه خـداسـت خـود، امـا جـلـوۀ کـردگـار او زهـراسـت ذوالفـقـارش اگر عـدوکُـش شد جـوهرِ ذوالفـقـار او زهراست در عـلـی میتوان خـدا را دید ز آنکه آیـیـنـهدار او زهراست او نــدارد بـه دار دنـیـا مِـهــر تا که دار و ندارِ او زهـراست سیر، از سِیْرِ باغ و گلزارست گل و باغ و بهار او زهراست خـود مـیـان بـهـشت مـیبـیـنـد تا به خـانه کـنار او زهـراست
: امتیاز
|
مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلام الله علیها
حـتی بهـشت بی تو معطـر نمیشود خورشید و ماه بی تو منوّر نمیشود بی بی! اگر که روز قـیامت نیـامدی این را بدان بدون تو محشر نمیشود عـالـم اگـر بـرای دل من دعا کـنـند قـطعـاً دعـای ویـژه مـادر نـمیشود کوثر تویی و شیر خدا ساقی شماست حتی عـلی بدون تو حـیـدر نمیشود این در کتاب شیعه و سنی نوشته است بی خود مقام فـاطمه کـوثر نمیشود صدها هزار ضربه شمشیر و تیر و سنگ با ضرب دست کوچه برابر نمیشود آثار سوختن پس در جای زخم میخ با کار خانه فـاطـمه بهـتـر نمیشود بدتر از این همه به خدا زخم بستر است این تن دگر برای تو پیکر نمیشود
: امتیاز
|
مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلام الله علیها
در غـیـبت کـبراست بانو مـدفـن تو جـانـم فـدای مـخـفــیـانـه رفـتـن تـو از ماجـرای سیـب، ای بـاغ بهـشتی بـوی خـدا مـیآیـد از پـیـراهـن تـو جـبـریل میآیـد برای دست بـوسـی هر روز وقـت آسـیا چـرخـانـدن تو رنگت اگر مانند گلهای بنفشه است این هم بود یک جلوهای از گلشن تو سر تا به پای جا نمازت لاله خیز است آلالـه مـیریـزد مـگـر از دامـن تـو
: امتیاز
|
مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلام الله علیها
افضل الاعمال من گریه برای فاطمه است برکت این زندگی از روضههای فاطمه است درس توحیدم بُوَد زهرا شناسی، زین سبب میپرستم آن خدایی که خدای فاطمه است منکر این روضهها! بشنو که گفته رهبرم روزی یکسالِ کشور در عزای فاطمه است چشم دل وا کردم و دیـدم که قـرآنِ خـدا آیههایش یک به یک مدح و ثنای فاطمه است هیچ کس با پای خود در مجلس روضه نرفت هرکجا روضه بوَد، مهمانسرای فاطمه است گرچه باشد قـبـر او بین قـلـوب شیعـیان عالم امکان ولی دولتـسرای فاطمه است خـلـقـت جـنّـت برای شـیعـۀ حـیـدر بُـود نار، جای منکرین بی حیای فاطمه است بین قـبرم دو ملک تا سیـنهام را بو کنند پیش خود گویند:«به به، این گدای فاطمه است» روز محشر سینه زن هایش شفاعت میکنند این شفاعت برکتِ شال عزای فاطمه است نیست ذکری برتر از ذکر شریف فاطمه افضل الاعمال من گریه برای فاطمه است
: امتیاز
|
مدح و مناجات با حضرت زهرا سلام الله علیها
شأن دستی که دخیل است به کوثر بالاست دستِ این دستِ به دامن شده محشر بالاست سوختن، آب شدن، بی کس و بی یار شدن سختی عشق همینست رهش سربالاست آنچـه سـاقـیِّ ازل داد هـمـان مـی نـوشـم رتبـۀ مـستی ما از تـب سـاغـر بـالاست هر که خاک قدمت شد شرفـش بخشیدند تا قیامت به همین مرتبه این سر بالاست مـا فـقـط زیــر پَــرِ پـرچـمـتـان آرامـیـم حس وابـستگی طـفـل به مـادر بـالاست هرچه دارند به خانه، به گدا می بخـشنـد خب طبیعی ست شلـوغی دم در بالاست قـبـل تو نـنگِ عـرب، داشتـن دخـتر بود بعـد تـو مـیـل به آوردن دخـتـر بـالاست عالمی گفت که این خطبه تمام دین است لطف زهراست فقط شیعه سرش گر بالاست هــمـۀ زنــدگـیات را بـه امـامـت دادی از زمین خوردن تو پرچم حیدر بالاست
: امتیاز
|
مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلام الله علیها
اعطای حق به ختم رسل چیست؟ کوثر است کـوثر وجود اقـدس زهـرای اطهـراست زهـرا یـگـانـه لـیـلـۀ قـدری کـه قـدر او مخفی چو عـلم غیب خـداوند اکبر است زهرا که نقطه نقطه به دست و جبین او آثـار بـوسـه هـای مــدام پــیـمـبـر اسـت زهرا که کفو نفس رسول خدا علی است زهرا که حیدر است چو او،او چو حیدر است زهرا که قدر و عزت و جاه و جلال او از صد هـزار مریم عُـذرا فـراتـر است انسیه ای که از ملک و حور و جنّ و انس هرکس که نیست خاک درش خاک بر سر است ممـدوحه ای که ذات خـداوند ذوالجـلال او را به مصحف نبوی مدح گستر است زهـرا عـلیـمه، طاهـره، زهـره، محـدثـه زهـرا همان بـتول، بـتـول مطهـر است بر مادرش سلام که حق گویـدش سـلام بر شوهرش درود که ساقی کوثر است این است آن گـلـی که گـلابـش ائـمه انـد این است آن سپهر که ساداتش اختر است ایـن مــادر است مــادر کـل پـیـمــبـران این دختر است، دختر اسلام پرور است در دامن خـدیـجـه رسـول مجـسّـم است در بـوسۀ رسول بهـشـت مـصـوّر است بر روی او نـگـاه عــلـی مـوج می زنـد از بـوی او مـشـام محـمـد معـطـر است آئـیــنــۀ تــمــام نــمــای خــداســت ایـن خود بر هـزار نام خـداوند مظهـر است در حـشـر؛ آفـتـاب شـود سـایـۀ بـهـشت بر هر کسی که سایۀ زهراش بر سر است قبرش دل عـلی و دل شیعـۀ عـلی است کی گفته در میانۀ محراب و منـبر است دست نـبی گـرفت شب دفـنـش از عـلـی یـعـنی که این امـانـت خـلّاق داور است بـالله قـسم! کـبـودی آن یـاس مـصطـفـی بـا سـرخـی عُـذار مـحـمـد بـرابـر است آن تـازیـانـه را بـه رســول خــدا زدنــد کو را روان پـاک محـمد به پیکـر است با آنکه کوه جرم و گناهش بود به دوش میثم هماره چشم امیدش به این در است
: امتیاز
|
مدح و مناجات با حضرت زهرا سلام الله علیها
رو کرد خدا قـدرت پنهانی خود را تا خلق کـند حوری انسانی خود را ابـلیـس بهـشتـی بشـود گـر بگـذارد بر خاک قدم های تو پیشانی خود را هفتاد یهودی نه، که سلمان و ابوذر مدیـون تو هستند مسلـمانی خود را در بند غمت هر که اسیر است عزیز است آزاد مکـن یـوسف زنـدانی خود را چون مور اگر ریزه خور خوان تو باشیم یک روز بـبـیـنـیم سلیمانی خود را ترسی ز اجل نیست به این شرط که باشیم در روضۀ تو لحظه پایانی خود را دل را به منـای غـم تو ذبح نـمودیم از یاد مبر این همه قربانی خود را
: امتیاز
|